دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده می خوام از تو بنویسم کاغذم همش سفیده
یه سوال عاشقونه بگه هر کسی میدونه اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمیده
چقدر دعا کنم من ،خدا رو صدا کنم من دست من به اسمون نیمه شب دم سپیده
گفتم از عشق تو میخوام سر بذارم به بیابون گفت تو عاقل تر از اینی این کار از تو بعیده
التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم گفت هذیون و تموم کن انگاری تبت شدیده
گفتم ارزو دارم تو مال من باشی یه روزی گفت تو این دنیای بی رحم کی به ارزوش رسیده
اونی رو که دوست نداری دنبالت میادتااخر اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده
تو از اون روزی که رفتی دل من دیونه تر شد رنگ من که هیچی،زیبا رنگ اسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت این و گفتی اما تو دل من نمیدونم چرا باز یه کم امیده
تو من و گذاشتی و رفتی اما میخوام بنویسم چقدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,ساعت 13:6
توسط
ازاده
| نظر بدهيد